آیدا سیزده بدر 92
عزیز دلم ،زیباترینم ،وقتی تو رو درونم حس کردم وقتی به قول خودت پرشته مهلبون ( فرشته مهربون ) واسم خبر آورد داری مادر میشی یه حس خوب و گرمی رگهامو پرکرده بود اصلا باور نمیکردم دارم مادر میشم ....مادر ..... مادر.....میدونستم خدا بهم یه دختر میده حالا از کجا نمیدانم ........وقتی خودت مادر شدی اونوقته که احساس منم میفهمی فقط از خدا خواستم سالم باشی و مهربان و یه دختر زیبا و بینظیر بعدش هم اسمت رو گذاشتیم آیدا :آ ..آرزوهای من ..ی یگانه هستی من ....د دنیای من ..و بالاخره الف آخر ....آرامش من دختر عزیزم عاشقانه دوستت داریم. تعطیلات امسال خیلی خوب و کلی بهمون خوش گذشت&nb...
نویسنده :
خاطره مامان آیدا
12:51