آیدا

وقتی برای اولین بار دل مامانی، به تپش های دل تو پاسخ گفت همون وقت که فهمیدم خدا یکی از فرشته هاشو تو دل من جا داده همه دنیایم شدی همه هستی و رویایم شدی به یادت هر صبح از خواب بلند شدم و به روز دیدنت لحظه شماری کردم شاید هم ثانیه ها را شمردم فقط به تو فکر کردم که بیایی و تمام لحظه هایم را پرکنی و با بوسه زدن به گونه های نرم و بی ربایت شوق زیستن را در من بیشتر و بیشتر کنی و بالاخره نفس من در تاريخ 28 تير ماه 1389 در ساعت 7:30 صبح روز دوشنبه توسط خانم دكتر تقوي عزيز در بیمارستان امیر المومنین تبریز بدنيا آمد

خاطره مامان آیدا 96 مطلب

تعداد مطالب : 96
تاریخ عضویت : 7 اردیبهشت 90