فرشته شش ساله من

داشتن دختر  بهانه ای است برای زندگی و نفس کشیدن 

امروز دخترکم شش سال تمام شد و من نیز با او بزرگ شدم و به شش سالگی رسیدم

امروز دیگر میشود با ایدای شش ساله ام  درد و دل کنم  اخه دخترم حرفهای ادم ها را                       می فهد و حرفهایش را دیگر خوب بیان میکند میشود بهش کارهای سبک خانه را سپرد مثل گرد گیری وسایل خونه، مثل تزیین کیک و شیرینی که باهم پختیم .حالا آیدا تنهایی حمام میکند و خیلی از کارهایش را انجام میدهد و کم کم از دنیای بچگی فاصله میگیرد.

چند روز پیش که صبح از خواب بیدار شدم آیدای گلم اذیت میکرد نرو سرکار ،پیشم بمون و ...

صبح کمی بحثمان شدو عروسک کوچکش هم دستش بود میگفت دامن این را درست کن منم عصبانی از گریه صبح آیدا عروسک را درست کردم و انداختم روی مبل و گریه دوباره دخترک که دست بچم شکست باید عذر خواهی کنی ببوسیش بعد از کلی جر و بحث  بالاخره رضایت داد که برم سرکارم البته با تاخیر چند ساعته ،و وقتی از محل کار زنگ زدم که عشقم چطوری دیدم صداش خیلی غمگینه انگار دنیا روی سرم خراب شده بود مبگم آیدا چرا پکری جیغ چیغ کرده که کجا پکرم خیلیم خوبم و ...

بعد رسیدم خونه با کلی کار مونده غذای فردا و ... که کار هرروز یک مادر شاغل هست و  هی دستورات  پشت سر هم آیدا جان : مامان آب بده ، تو این لیوان نه تو لیوان کیتی ،مامان بستنی بیار ،مامان دامنم رو نمیتونم ببندم مامان مامان مامان و این مامان گفتن ها بیشتر از هر روز بود و بالاخره اتصال سیمهای مغزی من و فریاد شدید انتهای شب "خسته شدم" و فرار آیدا و پناه بردن به بابایی  و بغض اخر شب و عذاب وجدان من که چرا کم آوردم چرا مادر خوبی نبودم تا چند روز این حالت افسردگی ادامه دارد

دختر که داشته باشی دنیات رنگی میشه همه جا صورتی و قرمز میشه دختر که داشته باشی عاشق تر میشی با شانه کردن موهاش لذت میبری با پوشاندن دامنهای رنگی لباس های عروسکی غرق لذت میشوی دختر که داشته باشی نباید غمت را نشان دهی باید صبور باشی چون وقتی چشمهايت خيره ميشود و مي گويد :مامان چرا خوشحال نيستي ؟! باید صبور باشی و یادش بدهی صبوری را چرا که او مادر آینده دخترهایش هست.به نظر من خداوند هر کس را دوست داشته باشد مادر میکند و چه نعمت قشنگی اشت مادر شدن و به هر مادری که عشق بورزد دختر هدیه میکند و من هر روز به خاطر این هدیه ارزشمند ااهی خدا را شاکرم