مریض شدن آیدی گلم
سلام به یکی یه دونه دردونه خونه ما
صبحت بخیر عزیز دلم
پنجشنبه که مامان جون اینارو برای افطار دعوت کرده بودیم موقع افطار مامان جون یه دفعه گفت وای آیدا چه تبی داره خلاصه برات دارو دادیم تبت رو اندازه گرفتیم شد 38.1 پاشویه کردیم برات اما پایین نیومد اصلا ندونستیم چطور افطار خوردیم که وقتی به خاله لیلا زنگ زدم اون گفت شیاف استامینوفن استفاده کنی زود خوبه میشه که اره جواب داد وتبت پایین اومد اما نیمه های شب بازم هم تبت بالا رفت تا صبحاصلا خوابم نیومد و هر ساعت درجه بدنت رو اندازه میگرفتم تا صبح با دایی جون رفتیم اورژانس اخه بابایی نبود با دوستاش رفته بود بیرون رفته بودن جلفا که ماهی بگیرن برات ماهی بدم بخوری تو اروژانس دکترا برات آمپول زدن تبت اومد پایین اما حالت خوب نبود اون روز هم که خونه عمه نرگس افطار مهمون بودیم اصلا با بچه ها بازی نکرده همش بغلم بودی و خوابیدی تا دیروز بردمت دکتر خودت گفت نباید اون واکسن رو میزدید اخه تبش خیلی بالا بوده رفته تو بدنش ظاهرا معلوم نیست ولی خیلی تب داره امکان تشنج داشته ولی خدارو شکر اینطوری نشده بعد هم بهت یه شربت داد تا اونو خوردی خوابیدی و عصری حالت جا اومده بود و داشتی با خاله جون گل گلاب مثل روزای قبل بازی میکردی الهی من قربون اون چشات برم
میدونستی یا نه
تو که چشمات خیلی قشنگه
رنگ چشمات خیلی عجیبه
تو که این همه نگاهت واسه چشمام گرمو نجیبه
میدونستی که چشات شکل یه نقاشیه که تو بچگی میشه کشید
میدونستی یا نه
میدونستی یا نه
میدونستی که توی چشمای تو رنگین کمونو میشه دید
میدونستی یا نه
میدونستی یا نه
تا همین قد شعر تقدیم به تو عزیز دلم که تموم دنیا تو چشمای قشنگت خلاصه میشه