روز پدر
به نام خداوند پدر آفرین
به پاس رنگ غرور جذابت
و به شکوه وجود پر شعورت
من هر روز یادم را
به حکم حضورت معطر می کنم
عیدت مبارک پدر عزیزم
سلام آيداي عزيزم ظهر بخير شرمندم كه دير به وبلاگت سر زدم اخه خودت ميدوني كه اين روزا سرمون شلوغه بازم معذرت ميخوام راستي عزيزم فردا روز پدره امروز ميخواييم با مامان جون بريم بازار براي باباجون و بابايي كادو بخريم خوب استراحت كن كه تو بازار خسته نشي اخه كلي كار داريم
براي باباجون يه هديه خيلي خوب بايد بخرم اخه تو خيلي به باباجون وابسته هستي در واقع عاشق باباجون هستي تا اونو ميبيني ديگه هيچكس رو انگار نميبيني و هيچكس تو رو صدا نميكنه فقط باباجون و باباجون
اون روز هم كه رفتيم تولد رامين تو باغشون از بغل باباجون تا آخر شب پايين نيومدي
راستي الان كه اومدم بهت بگم كه خيلي شيطون بلا شدي پريروز كه از خونه مامان جون رفتيم خونه خودمون تا ساعت 6 اصلا نخوابيدي همش گريه كردي تا اينكه به بابايي گفتم رفتيم خونه مامان جون كه مثلا خوابت مي اومد بخوابي تا رسيديم از ته دل خنديدي
و شروع كردي به بازي كردن نگو دلت ميخواست نري خونمون و اونجا بموني
بازم ميگم باباجون و باباي عزيزم دوستتون دارم و عاشقتونم روزتون مبارك