آيداآيدا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

آیدا

28 ماهگی دخترم

1391/8/28 14:14
1,392 بازدید
اشتراک گذاری

تو كه هستي همه چي قشنگه ....

آیدای نازنینم چند وقتی است که کمتر از کارهایت نوشته ام و این همراه بود با کلی از اتفاقاتی که همه اش به رشد همه جانبه تو ختم می شد بعد از دو سالگی به طرز غیر منتظره ای داری بزرگ می شوی      گاهی که راه می ری بهت نگاه می کنم و باورم نمی شه که اینقدر بزرگ شده باشی! از بلبل شدنت که هر چی بگم کم گفتم البته نمی تونم بگم  که با بحران دوسالگی خوب کنار امدیم یا کنار آمدم یا رد کردیم نمی دانم ولی خیلی زیاد از حجم مسائلی که به نظرم لاینحل می آمدند کم شده!این روزها آیدای 28 ماهه خوب میتواند بدود ، خوب دور بزند و خوب بچرخد ، تمام سعی اش را می کند که بپرد بعضی وقتا درجا و یا به اندازه ای کم، می تواند یک پایش را بگیرد و بایستد!! امیدوارم روزی را ببینم که خودت روی پاهای خودت ایستاده ای رشد ذهنی اش بعضی وقتا مرا شگفت زده میکند مثلا جاهایی را که رفته ایم یا افرادی را که دیده ایم  یا حتی خیلی اتفاقی از جایی رد شده ایم را یاد آوری میکنی هر چند که شاید دو هفته و یا سه هفته قبل برای اولین بار رفته باشی!

در هنگام بازی اسم بچه های را که مثلا در میهمانی ها دیده ای را ، می آوری مثلا با آنها بازی میکنی

به راحتی می توانی از 1  تا 10 را بشماری و نام اعضای صورت را که به انگلیسی به تو یاد داده ام را میگویی

داستانهایی رو که برایت میخوندم دیگه میتونی به طور کامل برام توضیح بدی اخه قبلا فقط اسمهاشون رو میگفتی

اسم بیشتر حیوانات  و میوه ها رو که در جورچین هست رو میدونی و رنگهای اصلی رو بطور کامل از هم تشخیص میدی

و یه کار مهم  که تو این ماهها انجام دادی اینه که دیگه پوشک نمیپوشی البته شبا جهت احتیاط فعلا میپوشی ولی دیگه کارهای ضروری رو میگی و زودی میری روی توالت خودت میشینی و میگی مامان زود باش زود باش  و منم قربون میرم و بهت جایزه میدم

و کلی کارهای دیگه .......

از حرف زدنت بگم که بلبل زبون شدی  حتی دیگه تلفن ها رو هم دست من نمیدی میگی باید خودم صحبت کنم

و اینم از بلبل زبونی آیدا 

من:آیدا چرا پس گاهی وقتا دختر بدی میشی

آیدا :پیس قیز (دختر بد) خاطره خانمه  اخه به من میگی خاطره خانم

دیشب ساعت 8

آیدا :بیار دام (شام) بخوریم

من :بذار بابا بیاد

آیدا:نه بیار بخوریم تموم شه بعد هم ( داتاخ یعنی یاتاخ ) بخوابیم بابا بیاد ببینه تنها ست گریه کنه

روزای تعطیل هم که پیشت هستم صبح پا میشی و از روی اعتراض میگی زود باش پاشو برو سر کار لباسات هم بپوش برو منم میرم خونه مامان جون تقریبا نیم ساعت طول میکشه و هی تکرار میکنی بعد میبینی که من نرفتم میای پیشم و هی بوسم میکنی و میگی خاطره خانم بیا بازی کنیم و تو این روزها تمام لحظات من و تو با هم ميگذره  و من خيلي از بودن با تو انرژي ميگيرم

 

دوستت دارم بيشتر از هميشه ....

عکسای روز عید قربان

 

 

هر چند یک بار  فرشته زندگیمون دلش  تولد میخواد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان آریا
23 آبان 91 13:34
چه دختر نازی دارین . با اجازه تون ما شما رو به لینک دوستانومون اضافه کردیم .


شما لطف دارین

خواهش میکنم خوشحال میشم یه دوست تازه هم پیدا کنیم
مامان سارا
23 آبان 91 16:10
28 ماهگیش مبارک. ماشاله چه شیرین زبونه خاطره خانوم گفتنش بامزه اس
ماما آریا
27 آبان 91 12:17
*السلام علیک یاابا عبدالله الحسین(ع)* فرارسیدن ایام محرم تسلیت باد
آرین و مامانی و آرتین
4 آذر 91 16:43
سلام هزار ماشالله دختر ناز و شیرین زبونی دارین بوووووووووووس
باران قلنبه
21 آذر 91 15:56
سلام عزیزم دخترم باران مظفری تو مسابقه محرم اتلیه سها شرکت کرده خوشحال میشم اگه به وبمون بیایی و به لینک مستقیم اتلیه بروید وبه باران امتیاز 5 رو بدهید تا 20 دی مهلت دارید واگر قبلا به کودک دیگری رای دادین بازم میتونین به باران من رای بدهید منتظر کمکتون هستم مرسی
باران قلنبه
22 آذر 91 18:46
مرسی عزیزم رای دادی ایشالا بتونم جبران کنم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیدا می باشد