آيداآيدا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

آیدا

بازم زمستون و سرما و سرما خوردگی

1391/9/14 12:30
1,239 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلکم 

صبح سرد زمستونیت بخیرعزیزم

پنجشنبه هفته پیش بابایی اومد دنبالم و رفتیم  خونه دیدم صدات گرفته و حوصله نداری یه کوچولو هم تب داشتی kran1k.gif گفتم خودم بهت شربت سرماخوردگی بدم تا بعد ببینم چی میشه ولی هر روز بدتر شدی و سینه ات هم موقع خواب خش خش میکرد  بردیمت دکتر ، آقاکتر هم گفت ویروسیه و باید داروهاشو مرتب بخوره و تا میتونه خوب استراحت بکنهkrank01.gif و مایعات بخوره  و تو به زور من یه کوچولو آبمیوه هم میخوردی  دیگه نشد ببرمت بیرون تا به قول خودت حسین حسین ببینی اخه بهت قول داده بودم عصری با بابایی میریم بیرون ولی زیر قولم زدم اخه سلامتی تو واجبتر بود  سرفه های خیلی بدی داشتی و خیلی خیلی برات ناراحت میشدم از طرفی هم این سرما خوردگیتو به منم دادی و منم گرفتارش شدم و اصلا حالم خوب نبود   و هی  خدا خدا میکردم که هر چه زودتر این ویروس لعنتی از خونمون بره بیرون که بالاخره بعد از 8 روز حال هر دوتامون خوب خوب شد و منم که این چند روز پیش تو بودم با اینکه مریض بودیم ولی هر دومون خوش بحالمون شده بود کلی بازی میکردیم و میخندیدیم Smileاین روزا عاشق خاله بازی شدی و باهم خاله بازی بازی میکنیم تو میشی مامان و منم آیدا بهم غذا میدی منو میبری پارک و بعضی وقتا هم من میشم مامان و تو میشی بابا و با ماشینت میری بیرون و برام  (دبزی ) سبزی میخری ، نی نی (شیرینی ) میخری

یه کار جدید هم که یاد گرفتی اینه که اگه چیزی بخوای و ما بگیم نمیشه هردوتامون رو اینقدر بوس میکنی که بالاخره ما رو راضی میکنی اینم روش رشوه گرفتن آیدا با بوسه تمام کارهاش و خواسته شو انجام میده

جمعه داشتم تو آشپزخونه کار میکردم دیدم داری به عروسکت میگی 

دانینان ( جانینان) اخلاما ( اغلاما)  مامانین ددیب ( گدیب) اداریه اولسون نینیاخ گلنده سنه نی نی (شیرینی ) الاجاخ

ترجمه :گریه نکن عزیزم مامانت رفته اداره باشه عوضش موقع اومدن واست شیرینی میخره

هم به حرفات خندم گرفت هم گریه م گرفت اخه عروسک همون خودت بودی یعنی من میرم سر کار عشق من ناراحت میشه الهی فدات بشم اخه خودت وقتی بزرگ شدی میفهمی که من بخاطر تو میرم سرکار فقط و فقط بخاطر تو

امروز هم مامان جون میگفتی صبح که با بابایی رفتی خونشون تا مامان جون رو دیدی چشات پر اشک شده وCrying 1 گفتی مامان بازم رفته اداره

فدای دل کوچیکت بشم قشنگم منم دلم برات تنگ شده و هر روز که تو بزرگتر و شیرین زبونتر میشی بیشتر دلتنگت میشم

اینجا عسلکم سرما خورده بود و خوابیده بود

 

داره عروسکش رو پوشک میکنه

اینجا از حموم اومده قربونت برم عزیزم


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان سارا
11 آذر 91 15:16
بلا دوره...شکر خدا خوب شدین ای حانم با بوسه کترتش رو راه میندازه این درگیری ذهنی همیشه همراه مامانای شاغل هست
مامان آریا
13 آذر 91 13:23
الهی زود خوب شی خاله

ممنون عزیز
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیدا می باشد