دنیا برای دیگران من به اندازه ی آغوشت زندگی میکنم
کرونا که آمد مدارس تعطیل شدو بچهها با کلی انرژی که هر روز در ساعات مدرسه و انواع کلاسهای خارج از مدرسه خالی میکردند مجبور به ماندن در خانه و قرنطینه شدند.
وروجک کوچولوی خانه من هم مجبور شد قید رفتن به مدرسه، کلاس زبان و باشگاه را بزند.😔
و این تازه آغاز ماجراهای منی که شاغل هم بودم و او بود.اوایل همه چیز خوب پیش میرفت، چون نزدیک عید نوروز هم بود و منم تعطیل بودم چند روزی هممرخصی گرفته بودم دیرتر میخوابیدیم تا اخر شب بازی میکردیم دیر بیدار میشدیم یعنی لنگ ظهر باهم شیرینی و کیک میپختیم 🎂 و کلی کارهای دیگر
اما کم کم همه این کارها تکراری شد و ما ماندیم و کرونا و تابستون و پاییز و زمستون
ما ماندیم و وروجکی که حوصله اش سر رفته و حتی خواب بعد از ظهر هم برایش تعریف شده نیست ما ماندیم و برنامه های مختلف کامپیوتری که هر روز بیشتر و بیشتر هم شد .تماس های صوتی و تصویری📱 وقت و بی وقت دخترک کوچولو با خاله و مامان جون و دوباره پاییز شد و مدارس غیر حضوری و ما ماندیم و کلاسهای مجازی و کلی مشکلات با این کلاس ها
و الان که اینا رو مینویسم اینقدر حرف در مغزم با سرعت راه می روند که نمیدام کدام را بر روی صفحه بنویسم و کدام ها را طبقه بندی کنم خط خطهایی که از این سوی ذهنم به سوی دیگر ذهنم می روندبا این حال همیشه دوست داشته ام برایت بنویسم و بگویم و تعریف کنم از زندگی از همه چیز و همه کس از خوبی ها و بدیهاش از سیاهی ها و سپیدی هاش که من مادر جوان همه را با پوست و استخوانم چشیده ام و شاید از لحاظ سن جوان باشم ولی .....
منی که جوهره انسان ها را دیده ام و شناخته ام همه را برایت اینجا خواهم نوشت عشق مادر
دخترم آیدا
طاقت بیار و صبر کن
این روزها هم خواهند گذشت
میدونی مادر هیچ پیله ای نیست که به پروانه تبدیل نشه
مگر اینکه کرم کلا ناامید بشه
این روزها رو طاقت بیار میگذرند و ما دوباره به زندگی عادی برمیگردیم😍😍😍😍