آيداآيدا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

آیدا

رفتن به ارومیه و بازرگان

1390/7/4 9:32
542 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل گلاب صبح پاییزیت بخیر

 

به تمام خوبيها و پاكيها و مقدسات سوگند

به عشق ديدن لبخندتـــــوســـــــت

كه به اين دنـــــيـــــا پايـبـنـدم...

بخند عزيز دلم!!! 

دوشنبه هفته پیش خاله جون بلا رو بردیم ارومیه برای ثبت نام و کلی هم شهرهای اطراف رو گشتیم خوی و سلماس رفتیم اخه تو اولین برات بود میرفتی آذربایجان غربی کلی بهت خوش گذشت تو دانشگاه هم همش این ور اون ور میرفتی و خوشحال بودیniniweblog.com الهی قربونت بره مامانی انشااله یه روز هم نوبت تو میشه و میریم تو رو برای دانشگاه ثبت نام کنیم البته تو هر جا بری من باهات می آم نمیذارم تنها تنها بری اخه من تنهایی بدون تو میمیرم بعدش هم چهارشنبه رفتیم بازرگان برات پوشک بگیریم اخه اینجا خیلی گرون شده البته موفق هم شدیم و مثل دفعه پیش کلی برات پوشک و لباس گرفتم اونم چه لباسایی همش خوشگل و مارکدار بعدش هم رفتیم سردار ماکو رو دیدی اونجا هم کلی بدو بدو کردی و شارژ بودی و خستگی هم نمی فهمیدی اما اینقدر خسته بودی که همه راه رو تو ماشین خوابیدی  niniweblog.comبعدش هم پنجشنبه و جمعه باهم کارخونه انجام دادیم( خونه تکونی پاییز) الهی فدای اون دستای کوچولوت بشم که یه دستمال گرفته بودی دستت و داشتی رو میزا رو عین من پاک میکردی البته از یه طرف پاکش کردی از یه طرف هم با اون یکی دست کوشولت روشون  رد دستت رو میکشیدی انقدر تو دلم برای این سلیقه خانم خانمای خودم خندم گرفت البته به روی خودم نیاوردم و هی قربون صدقه میرفتم و تو هم تشویق میشدی که دوباره پاکشون کنی قربون خونه داریت بره مامانی خلاصه تا شب کلی باهم کار کریدم و خسته شدی و زود زود خوابت برد اخه کل انرژیت صرف خونه تکونی شده بود بالاخره دیروز دوباره با مامان جون و بابا و دایی جون دوباره خاله جون بلا رو بردیم ارومیه و گذاشتیمش تو خوابگاه بمونه و درس بخونه و بتونه برای خودش خانم مهندسی بشه و برای این مملکت انسانی مفید که جا داره از اینجا هم دوباره براش ارزوی موفقیت کنیم و بوسش کنیم ( خواهر عزیزم امیدوارم در همه مراحل زندگیت انسانی موفق و برای ما نیز باعث سرافرازی و سربلندی باشی البته بیشتر از همه برای مادرمان که همه زحمات ما به گردن اوست ) بعد هم ساعت 4 از خاله جون بلا خداحافظی کردیو برگشتیم البته این دفعه از جاده دریا اومدیم که دریا رو ببینی که تو خواب بودی و ما هم دلمون نیومد بیدارت کنیم البته وقتی هم بیدار میشی میگی بدین من رانندگی کنم همش دوست داری فرمون ماشین رو بگیری و هر چی که دم دستت هست مثل دنده و راهنما ها همه رو انگولک میکنی

چند عکس از ایدا موقع رانندگی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیدا می باشد