بابام باز هم رفته سفر
سلام ملوسک مامان
الان زنگ زدم خونه مامان جون گفت آیدا خانم ساعت 11 از خواب بیدار شده اخه عزیزدلم شبا بهونه علیسا ( علیرضا ) رو میگیره و دیر میخوابه هر روز میگه دیگه امروز میاد پاشو پاشو بریم خونمون اخه بابایی از چهارشنبه بازم رفته سفر ما این هفته رو تنهاییم و دخملی من ناراحته
دیروز صبح که از خواب بیدار شدیم مامان جون گفت آیدا رو ببر خونه یه کم بازی کنه تا روحیش بهتر بشه وقتی رسیدیم خونه زودی گفتی یه زنگ بزن با علیسا صحبت کنم ببینم کجاست ؟
وقتی به بابایی زنگ زدیم قبل از سلام بهش گفتی واسم چی خریدی ؟ و خودت جواب دادی: نی نی (شیرینی) منم هی تو دلم قربون صدقه میرفتم اخه اینقدر شیرین حرفات رو میزنی که دلم میخواد هی تو بغلم فشارت بدم و قربونت برم نمیدونی چقدر دوستت دارم و عاشقت هستم مخصوصا وقتی که به فکر منی مثلا دیروز به بابایی گفتی واسه خاطره خانم هم چکمه بیار چکمه هاش حماب شده (خراب ) یا شب مامان جون گفت نخوابین براتون شیر موز درست کنم منم گفتم نمیخورم دندونامو مسواک زدم اصرار پشت اصرار باید بخوری اخه تو دوست داری منم فدات میشم و تو بغلم میگیرمت
اخر شب هم گفتی بازم شماره بابا رو بگیر بهش یه چیزی بگم منم گفتم نمیشه و اینقدر گریه کردی که اخرش دلم سوخت و تسلیم شدم اخه میدونی گل من من دوست ندارم هیچ وقت گریه کنی ولی اخه مجبوریم باید یه کم تحمل کنی هم بابایی سفرش کاری هست و هم بازم خارج از ایرانه و نمیشه هی تماس گرفت و این دفعه با دوستش رفته و ما مزاحم کاراشون میشیم
و وقتی اینو بهت میگم به قول خودت که میگی ( اخه من نینییم )
دیشب هم تا ساعت 12 بیدار بودی و بهونه میاوردی با اینکه باباجون بردتت بیرون( قربونش برم که همیشه پشتمون بهش گرمه )و تو کلی تو اون هوای سرد بازی کردی بلکه خسته بشی و زودی بخوابی ولی تو همش بهانه آوردی وقتی هم بهت میگفتم مامانی بسه بذار بخوابم میگفتی ( ده دانیشاخ ) بیا صحبت کنیم و ما هم میخندیدم تا آخرش ساعت 12 خوابت برد