امید زندگی من 2 ساله شد
چه لطیف است حس آغازی دوباره،
و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس...
و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن!
و چه اندازه شیرین است امروز...
روز میلاد تو ...
روز تو!
روزی که تو آغاز شدی!
دخترم، گلم، فرشته ی کوچولوی ما تولدت مبارک.
امیدوارم صدای قشنگ خنده هات همیشه خونه مون رو روشن و گرم کنه.
تولدت مبارک دُردونه قشنگم
دومین سالروز تولد دخترم از راه رسید... دخترک خیلی از اون روزهای نوزادی فاصله گرفته و تبدیل به کودکی پر جنب و جوش شده . کودکی که از هر فرصتی برای کشف و جست و جو و ... استفاده می کنه .
چه شیرین بود اولین بار دیدن روی ماهت و چه لذت بخش بود اون لحظه ای که تو رو دادن بغلم و گفتند باید بهش شیر بدی فکر کنم نمی دونستم باید بخندم یا گریه کنم ... حس غریبی داشتم که تا حالا تجربه اش نکرده بودم ... حس شادی و نگرانی توأم حسی که خیلی زیبا بود، حسی که تا وقتی مادر نشدی تجربه نخواهی کرد یه حس افلاطونی
کسی رو که نه ماه باهاش حرف زدم و درد دل کردم و ناز و نوازشش کردم و هر جا که می رفتم از صبح تا شب باهام بود رو از نزدیک دیدم.
آیدای نازنینم الان ۲ سال از اون موقع می گذره و تو هر روز شیرین تر از روز قبل می شی و با اون زبون شیرینت برامون حرف می زنی و دل می بری
وقتی می گی" مامانییییی دوسس دارم " غرق لذت میشم و انگار تمام دنیا رو بهم دادند
کلا بیشتر کلمات رو میگی و میتونی جمله های کوتاه بسازی هر چیزی را هم میشنوی چه از تلوزیون و یا خودمون مثل طوطی تکرار میکنی
عاشق پارک هستی و وقتی بابا رو میبینی میگی (نویای دیداخ پاکا) چی میشه بریم پارک منم میگم بریم پارک چیکار میکنی و تو زودی میگی دوسوره ،عبوسی(سرسره و تاب تاب عباسی ) وقتی هم که میگم بیا بریم خونه با اینکه کلی بازی کردی میگی نوخ(نه) ابلدن (از اول ) و دوباره و دوباره شروع میکنیم بازی کردن
وقتی این همه شور هیجانت رو می بینم به وجد میام ساعتها تماشات می کنم که چقدر دنیات قشنگه و چه لذتی می بری و انگار هیچ غمی توی دنیا نیست
وقتی آهنگ های مورد علاقت پخش می شن زودی پا می شی و نا نای می کنی و کلی برامون عشوه می یای و یا به قول خودت (بیقصم) منم میگم برقص گلم
خلاصه کلی برای خودت خانمی شدی
و چه شگفت انگیزه دیدن و حس کردن لحظه به لحظه تکامل عزیز ترین و گرانبهاترین موجود زندگیم
روز چهارشنبه 28 تیر ماه برات یه تولد کوچولو گرفتیم اول تصمیم داشتم بریم خونه خودمون ولی به دلایلی خونه مامان جون یه تولد کوچولو برات گرفتیم اخه خاله جون هم اتاق رو تزئین کرده بود دلمون نیومد نه بگیم و همونجا برات تولد گرفتیم
بعدا نوشت :
از خاله لیلا دوست مامان و خاله فرشته و پریوش عزیزم و دوستای گلم ( خاله مریم ،خاله رویا و خاله رقیه ) بخاطر کادوهای قشنگشون ممنونیم