آيداآيدا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

آیدا

برگشت بابا از سفر

1391/9/22 13:42
891 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم پریشب بابا  بعد یه سفر  8 روزه برگشت خونه..... و به قول تو اوچوموس اولدوخ ( سه تا شدیم ) خیلی جاش خالی بود.....                         نازنازی مامان  می خوام یه رازی رو بهت بگم... ماها اگه 100 سالمون هم بشه باز به مامان بابامون وابسته ایم... فکر کنم علت اصلیش محبت  پدر مادرها است که همیشه مراقب و دلنگرانمون هستند محبت و حسی که هیچ کس به جز پدر و مادر در وجودشون نیست  راستی که نعمت های بی بدیلی هستند که خدا به ما داده

همیشه از خدا میخوام هیچ فرزندی روی این زمین خاکی بدون محبت پدر و مادرش نباشه و سایه شون همیشه بالا سر ما بچه ها باشه

اما وقتی بابا وارد خونه شد پریدی بغلش و هی بوسش کردی قربونت برم میدونم دل کوچیکت واسش یه ذره شده بود اخه تاحالا بابا بدون تو جایی نرفته بود و این اولین سفرش بدون ما بود و کلی هم برات سوغاتی آورده بود که تو بعد از اینکه یه بوس ازش گرفتی زودی کفتی منه نه آلمیسان( برام چی گرفتی )  و و بدون اینکه منتظر باشی بابا جواب بده گفتی بیا کیف بابا رو باز کنیم ببینم و تا دیروقت ذوق و شوق کادوهات و خوراکیهایی که بابا برات گرفته بود رو کردی 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان سارا
21 آذر 91 18:20
چشمتون روشن...دخمل ناز هدیه ها و خوراکی ها مبارک..الهی بگردم که اینقد دلش برای بابایی اش تنگ شده بود



سارا جونم ممنونم عزیزم

من نمیتونم تو وبلاگ تو نظر بذارم چرا؟؟؟
مامان آریا
26 آذر 91 11:34
سلام ایشالا همیشه جمعتون پا برجا باشه و کنار هم پر از عشق و آرامش زندگی کنین
مامان سويل و اراز
30 آذر 91 14:29
سلام چشمتون روشن يلداتونم مبارك ايدا جون كاش من به جاي تو بودم سوغاتيات مال من بود
مامان علی اصغر
2 دی 91 0:48
سلام ماشالا آیدا جان چوخ تاردی خوشحال اولوخ بیزده باش وراسوز
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آیدا می باشد