ســـــــــــــــــــلام جيگر طلاي خودم
صبح سر زمستونیت بخیر عزیزم
از وقتی رسیدم سرکار احساس کردم دلم گرفته خودمو مشغول کردم دیدم نمیشه حس کردم دوریت امروز برام سخت شده حس کرم فقط تو رو میخوام خب اخه حق دارم دلم برات تنگ بشه چون هر روز نسبت به روز قبل بزرگتر و خوشگل تر و خانمتر میشی این روزا هی میگی مامانی و میپری تو بغلم انگار تمام خوبیهای دنیا رو بهم دادن میدونم که نمیدونی وقتي اينهمه عشق كه نثارم مي كني ......... منو مي بري به آسمونها
به اونجايي كه هيچكس و هيچ چيزي نمي تونه ببره منو
وقتی بهت میگم مامانی قشنگه میگی ایه (آره) میگم کجاش قشنگه صورتمو نشون میدی دستامو نشون میدی و زودی بوسم میکنی چند روزه که با این کارات منو غرق احساس کردی یه احساس خوب ،احساسی که تو با آمدنت تو زندگیمون به من دادی یه حس قشنگ آیدای عزیزم همه مادرانه هایم را نثار توقلبم برای تو ..... عشقم برای تو ..... هوایم هوای تو ...........دلتنگی هایم برای تو ......تنهاییم به یاد تو ........ و در آخر زندگیم فدای تو
میخوام همه بدونن با تمام وجود دوستت دارم اخه تو امید زندگی من هستی