ادامه سرما خورگی گلم
سلام عشق مامانی نمیدونی این چند روز چی کشیدم عزیزم وقتی یکشنبه از سر کار رفتم خونه مامان جون کنم آیدا به شدت حالش بده و اسهال و استفراغ داره بردمت دکتر گفت باید تو خونه بهش برسی 5 روز این ادامه داره نمیدونی چقدر گریه کردم یک ساعت تمام برات گریه کردم اخه گناه داری دلم نمی اومد تو رو تو این حال ببینم شب هم که خیلی بد شدی به خاله لیلا زنگ زدم گفت بیا ببریم بیمارستان صبح که رفیم بیمارستان خانم دکتر گفت که آب بدنش تموم شده و باید سرم وصل کنی بازم من شروع کردم به گریه کردن وقتی خاله لیلا تو رو از من گرفت و گفت بیرون اتاق باشم تا بتونن بهت سرم وصل کنن تو خیلی گریه کردی و نگاهت پر بود از تنهایی و ترس حاضر بودم نصف عمرم رو ...
نویسنده :
خاطره مامان آیدا
12:32